کشورما دقیقأ از کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ تا کنون،به صورت مستمر در گرداب موهن تجاوز، کشتار، وطن فروشی، ویرانگری، مهاجرت و عدم ثبات اجتماعی عمیقا فرو رفته و غرق است. اساسا حل مسئله تضاد و مبارزه طبقاتی قبل از کودتا و بعد از آن قسما تغییر نمود، اما مناسبات سخت جان فیودالی به صورت پایه در هر دو دوره با قوت پابرجا ماند.مبارزه برای حصول استقلال و دفاع از سرزمین مادری با درک از ابرام ماهیت دموکراسی اولویت یافت.از آن زمان درست ۴۵ سال گذشت و اشغال روس هم خاتمه یافت اما شدت درد ها بیشتر، زخم ها عمیق و کاری تر، اعضا قسما فلج و تن میهن دردمند ما هر روز پژمرده و محتضرتر گشت. از همین است که بعضی ها میپرسند، آیا سرشت ما از آغاز ناجور و زشت بنا یافته بود که به چنین سرنوشت غم انگیز و رو به زوال محکوم شدیم؟